از دوغ شتر تا روغن کوسه
هر روز یک معجون مفید برای سلامتی باب میشود. یک روز قهوه سبز است و روز دیگر، روغن کوسه. یک روز میگویند عصاره فلان چیز به بازار آمده که برای فشار خون معجزه میکند و یک وقت دیگر نسخه حکیم باشی از یک گوشه دیگر تاریخ سربرمی آورد و علاج قطعی رماتیسم و میگرن میشود. حالا هم نوبت دوغ شتر است. کاغذ سفید با نوشته چاپ شده با فونت درشت، آدم را وسوسه میکند که داخل مغازه شود. سوپر مارکتهای حالا مثل قدیم نیستند که جنس لوکس شان یخمک و ماکارونی شکلی باشد، آنجور که آنوقتها میگفتیم و هنوز پاستا خور نشده بودیم. اسمشان هم البته بقالی بود. حالا سوپرمارکتها جنس شان جور جور است. گاهی حتی جورتر از جور. داخل یکی شان میشوم. از همان هایی که پشت شیشه اش کاغذ «دوغ شتر رسید» را چسبانده و همانجا هم مژده داده که علاج قطعی دیابت، پوکی استخوان و فشار خون است. « دوغ شترتون بهداشتیه؟!»
می گوید:« دوغ شتر خودم که نیست، اما بهداشتیه.بردار ببین. آرم وزارت بهداشت داره.» یکی از بطریهای یک و نیم لیتری را از روی زمین، جایی که نشان داده برمی دارم. دوغ شتر فلان. تصویر شتری هم رویش دیده میشود که یک جور خاصی سرش را بالا گرفته و انگار به افقی دوردست خیره شده است. یک پروانه ساخت هم پشتش حک شده. ظاهراً که همه چیز درست است. میپرسم: «جز اینایی که بیرون روی کاغذ نوشتین، دیگه برای چی خوبه؟!» «دِ… به خیالت مثلاً اینا کمه؟! حالا ببر بخور ببین چه میکنه!» میپرسم:« حالا چند هست؟» « یک کلام، ۱۰ هزار تومان.» منتظر است تا بگویم دوغ را میخواهم یا نه. «راستش خبرنگارم. این قضیه دوغ شتر برام جالب بود.» میخندد: «خب از اول میگفتی. اگه قول بدی عکس ما رو توی روزنامه چاپ کنی، هرچی بخوای برات میگم. ولی بیشوخی بیا یه شماره بهت میدم. این مرکز پخششه. هرچی میخوای از خودشون بپرس.»
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.