قصه های تلخ برای نمایندگان خلق
امروز بیمار خانمی ۲۶ ساله را ویزیت کردم که به هپاتیت سی مبتلا بود. علت ابتلای ایشان این بود که در دوران نوزادی به دلیل زردی نوزادی تحت تعویض خون قرار گرفته بودند. ایشان نه اعتیاد داشت و نه رفتار جنسی پرخطر و از نظر روح و روان، فردی سالم به حساب می آمد. او تا قبل از آگاهی به بیماری خود در جامعه فعال بود و کار می کرد اما در سن ۲۱ سالگی وقتی با اهدای خون متوجه شد که به هپاتیت سی دچار شده است، ناامید شد. پس از ترک کار و عزلت نشینی در منزل بشدت غمگین شد. او از جامعه هراسان بود چراکه جامعه جور دیگری به او نگاه میکرد. او یکی از دختران جامعه است که آینده ای برای خود نمیبیند چرا که نه توانست ازدواج کند و نه به کاری بپردازد. با گریه او در مطب مادرش هم به گریه افتاد. خواستم که درمان را شروع کنم اما از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود و بیمه ها نیز داروهای جدید و گران را تحت پوشش قرار نداده اند.حال چه میتوانست بکند؟ وظیفه وزارت بهداشت، بیمه ها و اصولا جامعه و ما پزشکان چیست؟ نمایندگان مردم چه نقشی در پیگیری حقوق مردم دارند؟ مگرنه این است که وجه تمایز انسانها و حیوانات در احساس مسئولیت نهفته است، لذا قبل از پذیرش نمایندگی مردم به مسئولیت سنگین و خطیرمان آگاه هستیم؟ آیا حقیقتا ما همدریم؟
و من الله توفیق
۱۳۹۴/۱۰/۷
سید مؤید علویان
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.